• خطبه ها
  • درباره اهل بصره
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

درباره اهل بصره

« 452»

(148) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) (في ذكر أهل البصرة) كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا يَرْجُو الْأَمْرَ لَهُ وَ يَعْطِفُهُ عَلَيْهِ دُونَ صَاحِبِهِ لَا يَمُتَّانِ إِلَى اللَّهِ بِحَبْلٍ وَ لَا يَمُدَّانِ إِلَيْهِ بِسَبَبٍ كُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمَا حَامِلُ ضَبٍّ لِصَاحِبِهِ وَ عَمَّا قَلِيلٍ يَكْشِفُ قِنَاعَهُ بِهِ وَ اللَّهِ لَئِنْ أَصَابُوا الَّذِي يُرِيدُونَ لَيَنْتَزِعَنَّ هَذَا نَفْسَ هَذَا وَ لَيَأْتِيَنَّ هَذَا عَلَى هَذَا قَدْ قَامَتِ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ فَأَيْنَ الْمُحْتَسِبُونَ قَدْ سُنَّتْ لَهُمُ السُّنَنُ وَ قُدِّمَ لَهُمُ الْخَبَرُ وَ لِكُلِّ ضَلَّةٍ عِلَّةٌ وَ لِكُلِّ نَاكِثٍ شُبْهَةٌ وَ اللَّهِ لَا أَكُونُ كَمُسْتَمِعِ اللَّدْمِ يَسْمَعُ النَّاعِيَ وَ يَحْضُرُ الْبَاكِيَ .


 از سخنان آن حضرت عليه السّلام است در باره اهل بصره (مذمّت طلحه و زبير):  (1) طلحه و زبير هر يك امارت و حكومت بر مردم را براى خود اميدوار بوده و درخواست مى ‏نمايند، نه براى رفيقش (زيرا هر يك خلافت را براى خود دست و پا ميكند، پس پيمان شكنى و ياغى شدنشان بر من چنانكه اظهار مي كنند به طرفدارى از دين و ايمان نيست، بلكه بجهت حبّ دنيا و شهوت جاه است، لذا در اين جنگ و زد و خورد) بسوى خدا تقرّب نجسته به ريسمانى و به رشته‏اى خود را باو نزديك نمى ‏نمايند (عذر و بهانه‏ اى ندارند كه نزد حقّ تعالى براى ريختن خون هاى ناحقّ حجّت و دليل قرار دهند، و چون ايشان طرفدار دين نبوده خدا را در نظر ندارند) (2) هر يك براى رفيق خود كينه در دل دارد كه بهمين زودى پرده از روى كار برداشته كينه را آشكار خواهد ساخت (چنانكه چون وارد بصره شد بمكر، عثمان ابن حنيف را دستگير كرده بسيارى از سپاه و نگهبانان بيت المال را كشتند،  

 ص453

براى پيش نمازى با هم اختلاف نموده دشمنى ظاهر ساختند، تا اينكه عائشه ميان آنها آشتى داد باين ترتيب كه يك روز محمّد ابن طلحه پيشنماز باشد و يك روز عبد اللّه ابن زبير، و ديگر هر يك از آنها از عائشه درخواست نمود كه مردم بر او سلام كرده و او را به امارت بشناسند، پس عائشه فرمان داد تا مردم بهر دو سلام كرده و ايشان را با هم به امارت بپذيرند، خلاصه از اين گونه اختلاف ها بن آنها بسيار بود، و از اينرو امام عليه السّلام مى ‏فرمايد:) (3) سوگند بخدا اگر بآنچه كه مى‏ خواهند دست يابند (به رياست و حكومت برسند) هر آينه هر يك جان ديگرى را بگيرد، و هر كدام رفيقش را تباه و نابود سازد (اكنون كه) (4) گروه ستمگر (براى فتنه و آشوب) قيام كرده‏ اند (ما نيز براى دفاع و جلو گيرى آماده‏ايم) پس كجايند كسانيكه (نهى منكر نموده از خداوند) اجر و ثواب مى ‏طلبند (تا بما كمك و يارى نمايند) كه بتحقيق سنّتها (راههاى هدايت و رستگارى) براى آنها آشكار است (همه مى ‏دانند) و اين خبر پيش از اين براى آنان بيان شده است (پيغمبر اكرم خبر داده كه ناكثين كه پيمان شكستند يعنى اصحاب جمل، طلحه و زبير و پيروانشان، و قاسطين كه ظلم و ستم روا داشتند يعنى معاويه و لشگر شام، و مارقين كه از دين بيرون رفتند يعنى خوارج نهروان، با من جنگ كرده در راه ضلالت و گمراهى سير خواهند نمود) و (از اين جهت نبايد به سخنان ايشان «كه كشتن عثمان را بهانه نقض بيعت قرار داده‏اند» گوش فرا داد، زيرا) براى هر گمراهى علّت و بهانه ‏اى است و براى هر شكستن پيمانى شبهه‏اى (هر مدّعى باطل و نادرستى ناگزير آنست كه براى آن مردم را بشبهه اندازد و باطل را بصورت حقّ در آورده بهانه قرار دهد، و ليكن) (5) سوگند بخدا من مانند كسى نيستم كه آواز دست بر سر و رو و سينه زدن در ماتم ها و خبر مرگ را از خبر دهنده بشنود و (باور نكند تا) بر سر گريه كننده حاضر شود (من كسى نيستم كه بوقوع فتنه و آشوبى علم داشته و آثارش را مشاهده نموده در صدد جلوگيرى از آن بر نيايم تا آنرا آشكار ببينم، بلكه بمحض ديدن آثار فتنه و آشوب براى جلوگيرى از آن خود را آماده مى ‏نمايم، خلاصه چون منظور طلحه و زبير و پيروانشان از اين سخنان نادرست بر پا نمودن فتنه و آشوب است من نخواهم گذاشت آنها بمقصود خود برسند).